امیدم دنیایم امروز 23/4/97 است وروز برگشت ما از شمال شما از روز قبل سرماخورده بودی توی راه باعمه صغری بودیم اصلا حال نداشتی شب ساعت 10 رسیدیم مشهد تب کردی تا صبح تب داشتی استامینوفن دادم چند بار پاشویه هم کردم صبح روز بعد باید من وبابا وحید میرفتیم سرکار عمه صغری پیشت موند من سریع کارامو سرکار کردم که زود بیام خونه الهی دورت بگردم تا دوروز تب داشتی
دنیای من ویدای من عشقم امیدم امروز 17/4/97 است ویه خبر خوب ساعت 4 با عمه ومهتاب عمو مجید ملینا ومامانش عمه صغری خاله طاهره وغزاله جون با سه ماشین عازم نوشهر شدیم اما اینبار واسه عروسی اونم عروسی عمو احسان چقدر خوب بود البته مامانی وبابابزرگ خاله فاطی وعمو محسن هم امدند شب ساعت 10 رسیدیم مینودشت خوابیدیم درهتل مینو صبح روز بعد دوباره راه افتادیم ساعت 2 عصر رسیدیم نوشهر چقدر خوب بود روز بعد ساعت 12 راه افتادیم همگی تنکابن اول ناهار خوردیم در رستوران بعد رفتیم ویلاهایی که مامان بزرگ اجاره کرده بود واسه 2 شب دایی علی وعاطفه وارزو وخانواده هاشون هم به ماپیوستند روز بعد یعنی 20تیر روز عروسی بود از س...
نازنینم روز تولدت بهانه ای شد تا بهترین شاد باشهایم راتقدیم حضورت کنم دلت شاد گل زیبای زندگیم اگر برای دنیا یکی باشی برای من تمام دنیایی عزیزم 16 تیر 97 همزمان با 5.5 سالگیت میارک امیدوارم همیشه شاد وسلامت باشی ...
ا مروز 25/3/97 است وساعت 5 عصر با بابابزرگ ومامانی وخاله فریبا وخاله فاطی رفتیم تربت جام خونه عمه فرح من خیلی خوب بود شب موندیم فردا عصر یعنی شنبه ساعت 7 شب دوباره برگشتیم مشهد خدارو شکر به دخترم خیلی خوش گذشت الهی من فدای شما نازنینم بشم زندگی من ...